ولایت فقیه مهمترین رکن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی توسط نظریهپردازان متقدم اسلامی تئوریزه شده و پس از پیروزی انقلاب به دست بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) جامه عمل پوشید. این نوشته بر آن است تا نظریه ولایت فقیه را هرچند مجمل از لابهلای متون مقدس اسلامی جستجو کرده و با دیدی وسیعتر بر آن بنگرد:
1- در گام اول با واژه «ولایت» برخورد میکنیم. مرحوم مطهری(ره) در خطابه ارزشمند «ولاءها و ولایتها» به این نکته اساسی اشاره دارد که ولایت (بر وزن وکالت) به معنای دوستی، یاری و نصرت است و ولایت (بر وزن نهایت) به معنای تصدی و صاحبامری. بنابراین کاملا روشن است که در ولایت فقیه معنای دوم به مقصود نزدیکتر است.
2- تفاوت ولایت با مالکیت در این است که در مالکیت، مالک ذینفع است اما در ولایت، دیگران نفع میبرندنه شخص ولی.
3- فقیه در ولایت فقیه بر خلاف معنای عرفی که آن را بر مفهوم عالم به احکام شریعت (عالم علم فقه) حمل میکنند، به معنی عالم به اسلام است.
4- شرایط ولایت فقیه:
در متون اسلامی سه شرط عمده برای ولی فقیه متذکر شدهاند: الف) اسلامشناس بودن، ب) آگاهی از مبانی اداره جامعه، ج) توانایی اداره جامعه. لازم به ذکر است که شیخ مفید(ره) از ولی فقیه به «سلطان الإسلام» تعبیر میکند. از این مفهوم این طور برداشت میشود که ولایت فقیه در اصل «ولایت فقیه جامعالشرایط» است.
5- معنای «مطلقه» در ولایت فقیه:
الف) اطلاق در اسلام بر دو بخش است: 1- «اطلاق من جمیع الجهات» که تنها مختص به ذات خداوند متعال است؛ به این معنا که خداوند از هر جهت بر عالم و عالمیان ولایت و تسلط دارد: «لله ما فی السموات و ما فی الأرض و کان الله بکل شیء محیط.» 2- «اطلاق نسبی» که ولایت ائمه معصومین(علیهم السلام) را تنها در محدوده احکام اسلامی دربردارد.
ب) در باب محدوده اختیارات ولایت فقیه سه نظریه مهم موجود است: 1- نظریه مرحوم آیتالله خویی(ره): ایشان میفرماید که حیطه اختیارات ولایت فقیه به مرز حکومت نمیرسد و وظیفه آن تنها سرپرستی اموال بیصاحب و اشخاص بیصاحب است. 2- نظریه مرحوم آیتالله نائینی(ره): ایشان نیز بر این باوراست که اختیارات ولایت فقیه به تسلط بر حکومت نمیانجامد و اعتقاد دارد که ولایت فقیه تنها میتواند در میدان قضاوت و اجرای حدود و تعزیرات یکهتازی کند. 3- نظریه ولایت مطلقه فقیه: این نظریه بر این عقیده است که ولایت فقیه تمامی امور حکومتی را شامل میشود. طبق این نظریه «مطلق بودن» ولایت فقیه امری نسبی و اعتباری است.؛ زیرا از آن جهت به ولایت فقیه، ولایت مطلقه گفته میشود که نسبت به نظریههای اول و دوم اطلاق دارد. بنابراین مطلق در ولایت فقیه به معنای اطلاق بیقید و شرط آن ملحوظ نیست.
ج) گستره اختیارات ولایت فقیه در حوزه عمومی است و محدوده خصوصی افراد را تا آنجا که به عموم آسیب نرساند، دربرنمیگیرد. در تعریف ولایت آمده که ولایت سلطه نفعرسانی است و در آن باید مصلحت عموم در نظر گرفته شود. حضرت امام خمینی(ره) در جلد دوم کتاب «البیع» مینویسد که اگر برای امام معصوم این ولایت ثابت باشد که بتواند در امور خصوصی افراد دخالت کند؛ مثل اینکه به مردی بگوید زنش را طلاق دهد و... این چنین ولایتی برای فقیه جامعالشرایط ثابت نیست.
6- ولی فقیه الزاما باید مجتهد باشد. البته در ولایت فقیه تنها «اصلحیت» شرط است نه اعلمیت یا مرجعیت.