وضعیت امروز حوزههای علمیه، به لحاظ اهتمام به امر پژوهش، در مقایسه با سالیان گذشته که نوعی بیگانگی با پژوهش را تجربه میکرد، رویکرد مطلوبی را بر این فرآیند پرثمر نشان میدهد. این در حالی است که ما در قرون اخیر، تمامی پیشرفتها و نوآوری علمی خود را در همه زمینهها؛ از فقه و فلسفه و کلام گرفته تا ریاضیات و نجوم و پزشکی، تنها و تنها، مدیون یک گزاره بیبدیلایم و آن هم پژوهش است. در آن اعصار، پژوهش آنچنان با گوشت و پوست اندیشمندان ما عجین شده بود که جز از این رهگذر نمیتوانست به دانش بنگرد و در آن تأمّل کند. در بیان وجوه تمایز رویکرد پژوهشی دو عصر، همین بس که آثار متقدّمان ما عمدتاً در شمار شاهکارهای علمی دنیا و نهفقط جهان اسلام محسوب میشود؛ حال آنکه امروزه خلق اثری بدیع، حتی در حوزه الهیات که ما حوزویان بدان خو گرفتهایم، بیشتر به معجزه میماند تا آنکه امری طبیعی جلوه کند.
بهیقین، ما در عصر حاضر، نیازمند توجهی جدّی به امر پژوهش در آموزههای دینی هستیم. علوم اسلامی و حوزوی ما، توانایی آن را دارد که آبشخور این نیاز اساسی باشد. امروزه دیگر حوزه علمیه نمیتواند در جزیرهای جدامانده از دهکده جهانی که هر روزش، ساحل امن آرامش ما را به التهاب میکشد، زیست کند و نسبت به آن بیتفاوت باشد. مفاهیم عمدهای که اخیراً مدخلهایی را به دایرةالمعارف دانش جهان افزودهاند، این بیتفاوتی را توجیهناپذیر مینماید؛ مفاهیمی از قبیل «وهابیت»، «بهائیت»، «صهیونیسم»، «طالبان»، «داعش»، «فتنه» و... که هر کدام از آنها خروارها نکته پژوهشی را میطلبد و ما به عنوان متولّیان پاسخگویی به شبهات و پرسشهای روز، عملاً نمیتوانیم بهآسودگی از کنار آنها بگذریم.
در این ارتباط، وظیفه دشوار ما در مواجهه با چنین مفاهیمی، بهنیکی آشکار میشود. ما در چنین چالشهایی، باید به سه گروه پاسخگو باشیم: 1- هموطنان و همکیشان خودمان که مرتب از ما سؤال میکنند مگر وهابیها و داعشیها، مسلمان نیستند؟ اگر مسلماناند، چرا مسلمانان دیگر را میکشند و اگر مسلمان نیستند، چرا نماز میخوانند و ندای اللهاکبر سر میدهند؟ در پاسخ به آنها چه باید بگوییم؟ 2- گروه دوم، افرادی هستند که جهان اسلام را به آشوب کشیدهاند. ما به کسانی که گرفتار دام وهابیت و داعش شدهاند، چه پاسخی داریم؟ آیا عملاً میتوانیم در محاجّه با چنین افرادی که عقلشان، تعطیل و زبانشان، دراز است و جز با زبان شمشیر و تفنگ، سخن نمیگویند، توفیقی حاصل کنیم؛ آنان را سر عقل آورده و به سفره اسلام حقیقی بکشانیم؟ آری، ما در قبال پیروان وهابیت، طالبان و داعش نیز پاسخگو هستیم؛ 3- بیشک پاسخگویی به گروه سوم، از دو گروه پیشین، مهمتر است؛ گروهی که ما از آنها به غیرمسلمانان تعبیر میکنیم. بهراستی آیا تا به حال از خود پرسیدهایم که نگاه یک غیرمسلمان در شرق آسیا، اروپا، آمریکا و هر نقطه دیگر جهان، به ما مسلمانان چهگونه است؟ آنها چه تصویری از ما دارند؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم، تصویری که دسیسهگران خودی و غیرخودی، از ما در ذهن آنها ساختهاند، تصویر مغشوشی است. نیمنگاهی به کاریکاتورهایی که چند سال پیش در دانمارک به نمایش درآمد، این ادعا را بهخوبی، توجیه میکند. این، حقیقتی تلخ است که متأسفانه دیگران، عمدتاً اسلام را در چهره خوفناک یک داعشی میبینند و هیچ ذهنیتی از رحمانیت، محبت و انساندوستی اسلام ندارند. رسانههای بیگانه نیز علیالدوام، به روایتگری این تصویر در ذهن آنها پرداخته و بدان، رنگ و لعاب میبخشند. حال، ما چهگونه باید چهره واقعی اسلام را به آنها نشان دهیم؟
بهراستی، ما با چه ابزاری میتوانیم پاسخگوی سؤالات متعدّد این سه گروه باشیم؟ تنها ابزاری که در این مسیر، در اختیار ماست، پژوهش است؛ پژوهشهایی عمیق و کاربردی. جهان پیرامون ما؛ اعم از دور و نزدیک، سرشار از چنین پرسشهایی است؛ پرسشهایی که گاه ساده مینماید و گاه پیچیده. در چنین شرایطی، وجدان علمی، ما را برمیانگیزد تا ضمن فراگیری دانش، از دستاوردهای آن که جز با پژوهش حاصل نمیگردد، غافل نشویم. پژوهش، این امکان را به ما میدهد که از آنچه آموختهایم، به بهترین وجه استفاده کنیم و هیچ مسئلهای را در حوزه پیرامون خود، بیپاسخ نگذاریم.
بیشک در یک پژوهش هدفمند و روشمند، آنچه بیش از هر چیز جلوه میکند و اساساً پژوهش بر ساختار آن، بنیان نهاده میشود، «مسئله» است که متأسفانه، امروز خود مسئلهای شده و به جان پژوهشگران افتاده است. باید توجه داشت که شناخت مسئله، امری ضروری برای هر دانشپژوهی است. عدم تمرکز در یک مسئله و از هر دری سخن گفتن و موضوعات مختلف را فراخواندن، آسیبی جدّی است که اهالی قلم و بهخصوص نوقلمان را تهدید میکند. نویسندگان باید بدانند که صِرف نگارش و جمعآوری مطالب از هر گوشهای، پژوهش نیست و دنیای تشنه ما را که نیازمند تحقیقات بنیادین است، سیراب نمیسازد. بنابراین، مسئله امروز ما در روش تحقیق، «مسئلهمحوری» است که خود تحقیقی مفصّل را میطلبد.
در گذشته اگر مسائل ما اندک بودند، جهان امروز ما، سرشار از مسئله است که باید بدانها پرداخت. مهم، شناسایی و یافتن آنهاست. اگر این فرآیند، بهخوبی صورت گیرد، بخش عمدهای از پژوهش ما سامان یافته است و ما در ادامه باید در اندیشه چهگونگی مواجهه با آن باشیم؛ اینکه چه فرضیهای را میخواهیم ثابت کنیم؛ پیشینه تحقیق ما، چه سابقهای را نشان میدهد؛ آیا اصلاً پیشینهای دارد یا نه؛ به چه منابعی باید استناد بجوییم؛ در ضمن آن، به چه جوابهایی میخواهیم برسیم و... بنابراین، ما در پژوهشهای خود با «بیمسئلهگی» مواجه نیستیم، بلکه با «موضوعمحوری» و «کلّینگری» روبهرو هستیم و این، آفت اغلب کنکاشهای علمی ماست. اشکال، آنجاست که ما نمیخواهیم یا نمیتوانیم در جستجوی مسئله باشیم و هر چه را که در بدو امر به ذهنمان رسید، به عنوان موضوع تحقیق خود برمیگزینیم؛ بیآنکه بدانیم آیا این موضوع میتواند مسئله و دغدغه امروز جهان ما باشد. حتی اگر واقعاً مسئلهای را هم بیابیم، عمدتاً بیآنکه از دوبارهکاری و موازیکاری بهراسیم، پیشینه آن را بررسی نمیکنیم و دست به کار تحقیق میشویم. آیا به چنین تلاشی میتوان گفت پژوهش؟
مسئلهیابی، چشم مسئلهیاب و ذهن سرشار از فکر و اندیشه میخواهد. یک محقق باید محیط اطراف خود را بهخوبی بشناسد و بداند که در پیرامون او چه میگذرد. در هر شاخهای از فصول علم که تحقیق میکند، باید آموزشهای لازم را ببیند و خود را از هیچ تعلیمی، بینیاز نپندارد. تنها در این صورت است که میتوان به تأمّل او اعتماد کرد و او را پژوهشگر دانست. به تناسب گذر ایام، مسائل نیز ممکن است تفاوت کند؛ همچنانکه در گذشتههای دور، در عصر خواجه نصیرالدین طوسی و اندکی قبل و بعد از آن، مثلاً نقد فرقههای باطنی که با تفاسیر عجیب و غریب خود از نظام آفرینش و متون دینی، بلای جان اسلام و تشیّع شده بودند و حتی در مقاطعی، دست به کشتار و ترور میزدند، مسئله روز بود و تمام وجهه همت اندیشمندان؛ اعم از فقها و متکلّمین، صرف پاسخگویی به شبهات آنها و سؤالات مردم در این ارتباط میشد. در سالهای پیش از انقلاب اسلامی ایران نیز اندیشه «کمونیسم» که جهانی را به تسخیر خود درآورده بود، دغدغه اصلی متفکران ما بود. نگاهی به آثار پرشمار گفتاری و نوشتاری شهید مطهری در نقد بنیانهای فلسفی، اجتماعی و اقتصادی مارکس، دلیلی بر مسئلهیابی دقیق استاد مطهری و دیگر اندیشمندان راستین همعصر اوست.
بنابراین، آنچه ما در پژوهشهای خود، بیش از هر چیز بدان احتیاج داریم، نگاهی مسئلهیاب به موضوعات پیرامونمان است. اساساً مسئله را با چند خصلت میتوان یافت: 1- مجهول است؛ 2- جزئی است؛ 3- نو و بدیع است؛ 4- به نوآوری و تولید علم میانجامد؛ 5- دارای اولویت پژوهشی است؛ 6- معیّن و مشخص است؛ 7- متناسب با توانایی محقق است؛ 8- مورد علاقه پژوهشگر است؛ 9- متناسب با امکانات و شرایط موجود است. هر گزارهای که این ویژگیها را داشته باشد، میتواند آذوقه پژوهشی محقق را تأمین کند و او را به تأمّلی دامنهدار در کُنه آنچه بعد از این، بدان مسئله میگویند، وادارد. در مجموع میتوان گفت مسائل علمی، دغدغههای بنیادینی هستند که جز با پژوهش آرام نمیگیرند. هرچند آموزش، سهم عمدهای در تحقّق یک اثر پژوهشی و اساساً در فرآیند مسئلهیابی دارد، اما این پژوهش است که مسئله را پردازش کرده و آن را به ثمر مینشاند.
در پایان، بر این نکته اساسی، پای میفشارم که صِرف نگارش متونی چند، نهتنها پژوهش نیست، بلکه ممکن است فرصتهای بیشمار پژوهشی را نیز از ما بگیرد؛ بدین لحاظ، حوزه علمیه که همواره در مسیر دانشفزایی و تولید علم در برخی حوزههای علوم انسانی، پیشگام بوده است، باید در اندیشه بازنگری در صبغه پژوهشی خود باشد؛ آنچنان که خوشبختانه در سالیان اخیر، چنین رویداد فرخندهای را جسته و گریخته، شاهد بودهایم. اینکه ما اکنون در بسیاری از مدارس علمیه، دارای نشریات علمی هستیم و چندین فصلنامه موفق علمی در برخی حوزههای علمیه استانها منتشر میشود، دلیلی بر این مدّعاست. یکی دیگر از دلایل رویکرد مثبت حوزه علمیه بر امر پژوهش، مطابق با معیارها و استانداردهای نوین، برگزاری چندین جشنواره علمی است و همینطور همایشها، کنگرهها و سمینارهایی که تازه جان گرفتهاند.
در عین حال، بهرغم ضرورت تغییر نگرش پژوهشی در میان حوزویان، آنچه بیش از هر چیز باید مطمح نظر قرار گیرد، حمایت سختافزاری و نرمافزاری از این نهضت عظیم علمی است که حوزه علمیه را در مسیر تولید علم قرار داده و میدهد. نهضت علمی به محفلی نیازمند است که خیزش دانش و عرضه دستاوردهای نوین علمی را در پی داشته باشد. برگزاری جشنوارهها و همایشهای مختلف با رویکردی پژوهشی و نیز انتشار فصلنامههای علمی، امری مقدس است؛ اما مهمتر از آن، نوع مواجهه با تحقیقات پرفصل جهان علم است. حوزه علمیه باید مشخص کند که میخواهد چه نقشی را در صحنه رقابت علمی، ایفاء نماید. انبوه نویافتههای پژوهشی و نتایج ارزشمند علمی در تمام حوزهها و از جمله، حوزه مطالعات علوم انسانی که روزانه از هر گوشه جهان، بر ما تحمیل میشود، دیگر فرصت هیچ تنگنظری و تسامحی را به ما نمیدهد. پس وقت آن رسیده است که به دور از هر حاشیهای، تنها و تنها در اندیشه پیشرفت علم و ارائه دانش اسلامی با رویکردی پژوهشی باشیم.